قنات؛ دیروز، امروز و فردا


این نوشتار می کوشد به دو پرسش مهم پاسخ گوید: آیا قنات فراموش خواهد شد؟ و آیا به کاریز می‌توان به عنوان راهکاری برای آینده نگاه کرد؟
درکوتاه‌ترین پاسخ به این  دو پرسش، باید گفت آری. اگرچه ممکن است این دو پاسخ آری جمع اضداد تلقی شود.
واقعیت این است که اگر روند مدیریت و بهره‌برداری و نگهداری و محافظت از قنات‌ها، مطابق ٧٠ سال گذشته باشد، دیری نخواهد پایید که قنات‌ها فراموش می‌شوند. شما در شهر یزد از مردم درباره مشهورترین قنات‌ها نظیر سلسبیل، مردوا (محمودآباد)، ارنوا (ابرندآباد)، ده‌شیخی، اشکذر، دولت‌آباد، وقف‌آباد و فیروزآباد مجومرد سؤال کنید و منتظر پاسخ بمانید. عمدتا پاسخ می‌دهند که نمی‌شناسند. قنات صدرآباد اردکان آب را از سفره زیرزمینی چرخاب به اردکان در فاصله ٦٠ کیلومتری منتقل می‌کرد و آبدهی آن در حد ٢٠٠ تا ٣٠٠ لیتر در ثانیه بود. حال از اهالی اردکان راجع به این قنات سؤال کنید، با ناباوری مشاهده  خواهید کرد که چگونه این شاهرگ حیاتی، که هرجرعه یا سهمش قیمتی نجومی داشته و به‌همین‌دلیل در مهر و کابین خانم‌ها قرار می‌گرفته، حال به بوته فراموشی سپرده شده است.
به‌این‌ترتیب سؤال آیا قنات فراموش می‌شود به سؤال چرا قنات فراموش می‌شود؟ تبدیل می‌شود؛ سؤالی که پاسخ به آن بسیار ساده است: برای اینکه کارکرد اقتصادی - اجتماعی خود را از دست می‌دهد؛ برای اینکه از مدار بهره‌برداری خارج می‌شود و به‌قول متصدیان قنات، فوت آن ثبت می‌شود. ثبت فوت قنات نیز داستانی دارد که طرح آن در این مجال نمی‌گنجد. اما سؤال، سؤال می‌آورد. سؤال بعد این‌گونه مطرح می‌شود: چرا قنات از مدار بهره‌برداری خارج می‌شود؟ پاسخ به این سؤال می‌تواند روشنگر افق قنات و آینده آن باشد. در حقیقت مجموعه عواملی وجود دارند که در شرایط مختلف، با شدت و ضعف، موجب توقف کارکرد قنات می‌شوند. اولین آن، ساده‌ترین آن و درعین‌حال مهم‌ترین آن، کاهش حجم مخازن آب‌های زیرزمینی یا به‌عبارت‌ساده تر، افت سطح آب‌های زیرزمینی است.
اگر قنات توانسته است قرن‌ها پایداری خود را حفظ کند، به‌علت سازگاری آن با محیط‌زیست است. قنات به‌عنوان یک سیستم طبیعی برداشت آب از سفره، همواره متناسب با آب سفره از آن برداشت کرده و نه بیشتر. اصلا امکان آن را نداشته که بیش از آن برداشت کند؛ چراکه ساختاری افقی داشته است و این موضوع، راز ماندگاری و پایداری قنات‌ها در طول صدها سال گذشته بوده است. تا اینکه غرب آمد و روش برداشت آب از سفره را از طریق پمپ به ما یاد داد. همگان از این بابت شادمان و مسرور شدیم و گوی رقابت را از یکدیگر در حفر چاه‌های ژرف و بهره‌برداری از آنها ربودیم. از منابع آبهای زیرزمینی بیش از ظرفیت ورودی آنها برداشت کردیم و از این بابت خوشحال و شادمان بودیم که هزاران هکتار زمین‌های لم‌یزرع را زیر کشت برده‌ایم و کشاورزی و تولید را متحول کرده‌ایم و حال آنکه غافل از آن بودیم که هرگاه بیش از تغذیه برداشت کنیم، افت سطح آب ایجاد می‌کنیم و هنگامی که سطح آب پایین و پایین‌تر رفت و از سطح راهرو و بخش تره کار قنات گذشت، کاریز چندساله خشک می‌شود؛ البته خبرگان، استادکاران و مقنیان قنات بر این موضوع واقف بودند، ولی کو گوش شنوا؟ پدرم می‌گفتند نیمی از دعاویی که در دهه ٣٠ و ٤٠ در صحن محاکم یزد مطرح می‌شده، مربوط به شکایت صاحبان قنوات از صاحبان چاه‌های نوظهور بوده که به حریم آنان تجاوز کرده و موجب کاهش آبدهی قنات‌ها شده بودند. این دعاوی معمولا به ضرر صاحبان قنوات و به نفع صاحبان چاه که نوعا افرادی متنفذ بودند، پایان می‌یافته است. قاضی از شاکی چاه ژرف سؤال می‌کند که حریم قنات شما تا کجاست و حفر چاه در چه فاصله‌ای از آن مضر است؟ پاسخ دریافت می‌کند که حریم قنات من تا بندرعباس ادامه دارد. می‌گوید چگونه تا بندرعباس؟ پاسخ می‌دهد بروید و مانع ورود پمپ‌ها و ماشین‌آلات حفاری در گمرک بندرعباس شوید؛ بنابراین متصدیان قنات، ریشه موضوع را به‌خوبی دریافته بودند و می‌دانستند که طرفداران چاه، ناآگاهانه در دام مدرنیته قرار گرفته‌اند. بگذریم! آمارها نشان می‌دهند که به همان نسبت که بر تعداد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق افزوده می‌شود، آبدهی قنات‌های فعال کاهش می‌یابد. برای اثبات این امر چند آمار رسمی کشور از نظرتان می‌گذرد:

سال    تعدا قنات‌ها
(رشته)    آبدهی سالانه
(میلیارد مترمکعب در سال)
١٣٢١-١٣٢٠    ٤٠,٠٠٠    ٢/١٨
١٣٧٢-١٣٧١    ٢٨,٠٠٠    ١٠
١٣٨٢-١٣٨١    ٣٣,٧٠٠    ٨
١٣٨٧-١٣٨٦    ٣٧,٠٠٠    ٧
١٣٩٠-١٣٩١    ٤١٠٠٠    ٦٥/٤

گفتنی است افزوده‌شدن تعداد قنوات در سال‌های اخیر به‌معنای احداث قنات جدید نیست؛ بلکه به‌مثابه این است که قنات‌های کوچک با آبدهی کم که قبلا در پیمایش‌ها مورد توجه قرار نمی‌گرفته‌‌اند، هم‌اینک وارد آمار وزارت نیرو شده‌‌اند و به این ترتیب کل قنات‌های کشور را افزایش داده‌اند. خب اگر این روند ادامه یابد، قنات‌ها از مدار بهره‌برداری خارج شده و فراموش می‌شوند؛ به‌ویژه آنکه تغییرات آب‌و‌هوایی هم مزید بر علت شده، کاهش بارندگی در مناطق خشک و نیمه‌خشک، میزان آب تغذیه‌شونده به سفره را کاهش داده و خشک‌شدن قنوات  را تشدید می‌کند. باز برای فراموش‌شدن قنات‌ها شاهد دیگری بیاورم. بعضی از کشورها در باب بهره‌برداری غیرمنطقی از سفره‌ها چند دهه از ما پیشرفته‌ترند. اگر می‌خواهید وضعیت قنات‌های ایران را در سال ١٤٢٠ تصور کنید، کافی است سفری به اسپانیا، مراکش یا الجزایر داشته باشید؛ کشورهایی که در گذشته اراضی گسترده‌ای را به‌وسیله شبکه‌ای از قنات‌ها مشروب می‌کرده‌اند و با ورود فناوری حفر چاه، برداشت از منابع آب‌های زیرزمینی خود را به‌شدت افزایش داده‌‌اند؛ به‌گونه‌ای‌که هم‌اینک اثری از قنات در آنها یافت نمی‌شود؛ البته کشور اسپانیا چند نمونه از آنها را به‌عنوان اثر تاریخی و نه سیستمی پایدار که در تأمین آب شرب و صنعت و کشاورزی مشارکت داشته، حفظ کرده است؛ به‌عبارت‌دیگر قنات را وارد موزه کرده است.
علت بعدی این است که قنات کارکرد اقتصادی خود را از دست داده است. قنات روزگاری به‌علت ایفای نقش در اقتصاد کشاورزی، مولد ثروت بود؛ بنابراین توجهات به آن معطوف می‌شد. تجار یزدی معمولا یک‌سوم از سرمایه خود را صرف احداث قنات و ایجاد مزرعه در پایین‌دست آن می‌کردند؛ چراکه بر ارزش اقتصادی آن واقف بودند و می‌دانستند به محض جاری‌شدن آب، زارعین برای اجاره‌کردن آب و اراضی مزرعه جدیدالاحداث با یکدیگر رقابت می‌کنند. پر‌واضح است که صاحب سرمایه در جایی سرمایه‌گذاری می‌کند که درآمدزا باشد. شاهد دیگر آنکه در زمان رضاشاه، بخش زیادی از درآمدهای مالیاتی یزد را مالیات‌های اراضی کشاورزی تشکیل می‌دادند؛ به‌عبارت‌دیگر این قنات بود که موجب پرداخت مالیات می‌شد. شکی نیست که مالیات سراغ درآمد می‌رود، و درآمد در جایی است که سرمایه است و قنات یکی از آنهاست. حال قنات بنا به دلایل تغییر سازوکارهای اجتماعی و اقتصادی، ارزش خود را از دست داده است و بعضی صرف پول را نه‌تنها برای احداث آن، بلکه برای تعمیر و مرمت آن نیز اتلاف منابع می‌دانند. قنات دیگر مولد ثروت نیست؛ بنابراین به مرمت و نگهداری آن نمی‌پردازند. دیگر کارکردن در قنات و استحصال آب ارزش نیست؛ بنابراین مقنی تربیت نمی‌شود. قنات نقش‌آفرین نیست بنابراین حریم آن نیز حفاظت نمی‌شود. قنات در گذشته شاهرگ حیاتی یک روستا و حتی یک شهر را تشکیل می‌داد. تهدید قنات در ردیف تهدید جامعه محسوب می‌شد و مرگ آن معادل بود با فنای سکونتگاه مرتبط با آن؛ بنابراین بیشترین همکاری و مساعدت در سطح جوامع محلی برای ادامه بقای آن صورت می‌گرفت و همین موضوع، پیوندهای اجتماعی را تقویت می‌کرد. حال آن جامعه از طریق پمپ به سفره آب زیرزمینی متصل شده؛ بنابراین در برابر فنا یا بقای قنات بی‌اعتنا شده است؛ به‌عبارت‌دیگر در شرایط فعلی انگیزه‌ای برای حفظ قنات باقی نمانده؛ بنابراین حریم آن حفظ نمی‌شود و دانش آن نیز به نسل بعد انتقال نمی‌یابد و دیگر خبره و مقنی تربیت نمی‌شود.
حال اگر بخواهیم به سؤال دوم - آیا به کاریز می‌توان به عنوان راهکاری برای آینده نگاه کرد؟ - بپردازیم باید به ریشه‌هایی که ذکر شد، پرداخته و بستر رفع آنان را فراهم کنیم؛ یعنی برگردیم به سرخط و شرط‌‌‌‌و‌شروط‌ها را واکاوی کنیم.
اگر بخواهیم قنات‌ها را به نوعی به زندگی جدیدی برگردانیم و روح جدیدی در کالبد نیمه‌جان قنات‌ها بدمیم، باید دوباره به همان دلایل نابودی‌شان برگردیم. من مدلی را اینجا تهیه کردم که دلایل و موارد را فراموش نکنم. قنات برای آینده ما می‌تواند دو نوع میراث داشته باشد، درواقع دوگونه دستاورد و ما می‌توانیم در آینده از اینها بهره‌برداری کنیم و بهره‌برداری از میراث قنات شاید بتواند به بازآفرینی آب و بازآفرینی این فناوری کهن کمک کند: یکی میراث ملموس قنات است و دیگری میراث ناملموس قنات. میراث ملموس مابازای خارجی دارد یا همان فیزیک قنات یا ساختار فنی و مهندسی قنات است که ما می‌توانیم به سه گونه به آن تجلی بدهیم: یکی قنات و کارکردهای جدید است، اینکه ما با دادن کارکردهای جدید به قنات می‌توانیم این میراث ملموس قنات را دوباره بازیابی و احیا کنیم؛ برای مثال اگر در دنیای صنعت توریسم‌گری یا بعضی‌ها مخالف از اینکه پیشوند صنعت، اگر از بخش گردشگری بهره بگیریم و قنات را وارد بخش گردشگری کنیم، ارزش افزده می‌دهیم به قنات و بازدهی اقتصادی قنات را افزایش می‌دهیم و به‌این‌ترتیب شاید انگیزه اقتصادی بیشتری برای حفظ قنوات ایجاد کنیم. تجربه‌ای که در بعضی کشورهای موفق بوده، مثلا در چین، در استان سین‌کیانگ، سه موزه قنات ایجاد شده است که اولی در سال ١٩٩٢ بوده و آخری را هم حدود چهار پنج سال پیش ایجاد کرده‌اند. تعدادی از قنات‌های این موزه به نوعی بازیابی و احیا شده‌‌اند و نوعی کارکرد اقتصادی جدید به قنات داده شده است. ما در استان یزد پتانسیل خوبی برای داشتن قنات‌های گردشگری داریم که می‌شود روی آن فکر کرد؛ برای نمونه می‌شود کارکردهایی مثل استفاده از انرژی آب قنات را به قنات اضافه کرد؛ همان‌طور‌که مبانی اینها در گذشته بوده است؛ یعنی، در گذشته، از انرژی آب قنات برای دواندن آسیاب‌ها استفاده می‌کردند. سنگ‌های سنگین آسیاب را با جریان آب قنات می‌چرخاندند درحال‌حاضر شکل کار تغییر کرده است. محصول به‌وسیله دولت خریداری می‌شود و دیگر کشاورزان محصول را دپو و آن تبدیل به آرد نمی‌کنند؛ اما می‌توانیم از همان اختلاف ارتفاعی که در تونل کوره قنات هست دوباره استفاده کنیم، این‌بار نه برای گرداندن آسیاب‌ها، برای گرداندن توربین‌ها و این توربین‌ها شاید بتواند برق مورد‌نیاز حداقل خود قنات را مخصوصا در قنات‌هایی که برای گردشگران اختصاص یافته، تأمین کند.
قنات و تغییر اقلیم میراث ملموس دیگری است که ما می‌توانیم به آن اشاره کنیم. ما مدعی هستیم که کشور ما خاستگاه این فناوری کهن و زیست‌بوم ‌سازگار است. بسیاری از کشورها به‌دلیل تغییرات اقلیمی، به سرنوشت خشک ما دچار می‌شوند. شرایط آب‌و‌هوایی خیلی از کشورها تغییر می‌کند و کشورهایی که در گذشته آب‌های سطحی نسبتا مناسبی داشته‌اند به استحصال آب‌های زیرزمینی متوسل می‌شوند. پیشنهاد ما به آنها این است که گرفتار چاه‌های عمیق نشوند و از این فناوری کهن و پایدار و زیست‌بوم سازگار استفاده کنند و ما این دانش بومی را در اختیار داریم و می‌توانیم به کشورهای دیگر ارائه کنیم.
قنات و کشاورزی پایدار یکی از میراث‌های ملموس است. ما در گذشته، در مناطقی مثل یزد، به‌جای اینکه طبیعت و منابع آب را با نیازهای خود هماهنگ کنیم- کاری که امروزه انجام می‌دهیم- خود را با منابع آب هماهنگ می‌کردیم؛ به‌این‌ترتیب قنات سرریز آب زیرزمینی را استحصال می‌کرده؛ این سرریز آب زیرزمینی می‌توانسته مساحت مشخصی از زمین‌های کشاورزی را آبیاری کند. زمانی که بارندگی کم می‌شده است، بالطبع میزان آب خروجی قنات نیز کاهش پیدا می‌کرده است. در این مواقع، آیش‌ها افزایش می‌یافت. زمین‌های آیش، زمین‌های آیش کشاورزی کوچک می‌شدند. به‌این‌ترتیب الگوی کشت تغییر می‌یافت و به‌جای کشت محصولات پرآب، مثل گندم، جو می‌کاشتند یا اگر سال‌های گذشته چغندر یا شبدر می‌کاشتند، این بار نمی‌کاشتند. محصولاتی را که کم‌آبخواه بودند بیشتر کشت می‌کردند و اینها خودشان را هماهنگ می‌کردند و نه طبیعت را با خودشان سازگار کنند و این علاقه نیاز دیگری است که ما می‌توانیم قنات به مزرعه‌هایی که مدعی هستند می‌توانند محصولات زیست‌محیطی تولید کنند وارد کنیم تا به عنوان یک سنبل استفاده شود.
 من خیلی سریع و فهرست‌وار میراث نامحسوس قنات، که  شاید مهم‌تر از میراث ملموس قنات باشد، را می‌گوییم. میراث ناملموس قنات عبارت از آن روحی است که از رهگذر استفاده از قنات در جوامع، در تمدن قنات دمیده شده است؛ مثل روح تعاون و هم‌یاری در یک قنات (مثل قنات قصبه گناباد) که بیش از هزار سهم‌بر با هم تعاون و همکاری می‌کنند برای اینکه از آب قنات استفاده کنند و بدون اینکه هیچ‌گونه اختلاف و تنش و مشکلی ایجاد شود. درواقع ما مدیریت پایدار آب زیرزمینی را در قنات داریم که این مدیریت پایدار آب زیرزمینی، خیلی موضوع جالبی است که خودش را در سه بخش نشان می‌دهد: مدیریت تغذیه سفره، مدیریت تأمین آب و مدیریت مصرف آب. مدیریت تغذیه سفره در قنات به این معنی است که در گذشته آبخیزداری بومی داشتند و از بندهای زیرزمینی استفاده می‌کردند و از گورآب‌ها برای اینکه سفره را دوباره تغذیه کنند استفاده می‌کردند تا آب بیشتری را در سفره وارد کنند و آبخیزداری بومی به این شکل است که در بالادست قنات می‌آمدند گونه‌های نیمه‌وحشی و گونه‌های کم‌آبخواه مثل سماق، بادام و... را می‌کاشتند که به نوعی هم مثمر بودند و هم اینکه از ایجاد روان‌آب‌ها جلوگیری می‌کردند و نفوذ روان‌آب‌ها را در سفره افزایش می‌دادند و به تغذیه قنات کمک می‌کردند و بندهای زیرزمینی داشتند که در بعضی قنات‌ها مثل قنات مرزبان در استان اصفهان، در زمستان که خیلی به آب قنات در بعضی مناطق نیاز نداشتند سدهای زیرزمینی ایجاد می‌کردند و آب را در پشت آنها ذخیره می‌کردند و سدها در جایی ساخته می‌شد که کمترین خرابی یا اصلا خرابی در قنات نداشته باشد و آب را این‌گونه ذخیره می‌کردند.  زمانی‌که به آب نیاز داشتند و در آغاز فصل زراعی رها می‌کردند و همچنین در سطح زمین جلوی روان‌آب‌ها و سیلاب‌های فصلی را با ایجاد بندها و گورآب‌ها می‌گرفتند و آب را به زمین نفوذ می‌دادند و به تغذیه سفره کمک می‌کردند و در واقع اینها به ما می‌گوید قنات بخشی از یک اکولوژی انسانی بوده است و یک اکولوژی یعنی رابطه بین انسان و محیط و فرهنگ و فرهنگ و تکنولوژی و محیط یک چرخه نظام‌مندی وجود داشته یک ارتباط سیستماتیک بین همه این اجزا برقرار بوده است همه اجزا همدیگر را تأمین و تأیید می‌کردند و هیچ عضوی و هیچ جزئی باعث از‌بین‌رفتن جزء دیگر نمی‌شد و قنات خودش را جا انداخته است و در طول صدها سال و بلکه هزاران سال تکامل تکنولوژیکی، قنات به عنوان بخش مهمی از این اکولوژی انسانی جای خود را پیدا کرده است و ما شاید این درس بسیار بزرگی است که اگر می‌خواهیم تکنولوژی‌های دیگر را جایگزین کنیم، تکنولوژی‌هایی باشد که به‌همین‌ترتیب بتواند بخشی از اکولوژی انسانی باشد و پایداری استفاده از منابع طبیعی را تأمین کند و یکی از بخش‌های مدیریت پایدار منابع آب زیرزمینی، که از طریق قنات اتفاق می‌افتاده، مدیریت تأمین آب بوده است که خودش را در نظام‌های سنتی و در نظام‌های بومی تسهیم آب متجلی می‌کرده است و شاید بتوان گفت قنات در بحث نظام‌های سنتی تقسیم آب، زیرساخت مردم‌سالاری و دموکراسی است و ما در واقع پتانسیل و سرمایه ‌اجتماعی‌ بزرگی در تمدن قناتی در این منطقه داریم که در اینجا صدها نفر و بلکه هزاران نفر در کنار هم قرار می‌گرفتند و آب را تقسیم می‌کردند و فردی به عنوان میرآب، مسئول تقسیم آب می‌شده است و آن فرد هرگز به اقتداری نمی‌رسیده که بتواند قدرتش را بر دیگران تحمیل کند ومنابع زیستی و منابع روستا را در اختیار خودش بگیرد؛ بلکه یک نفر منصوب می‌شده که اگر اهالی از عملکردش راضی نبودند، معزول می‌شده است و به صورت کاملا‌ دموکراتیک این اتفاق  می‌افتاده است و این سرمایه اجتماعی بزرگی است که می‌تواند یکی از میراث‌های ناملموس قنات باشد و در اختیار آیندگان قرار گیرد.