ایران و بحران فزاینده آب
ایران، یکی از پیشگامان مدیریت پایدار آب در ناحیهای خشک از جهان، حال با بحرانی جدی روبهرو است که خود را در خشکشدن دریاچهها و رودخانهها، کاهش منابع زیرزمینی و افت کیفیت آب نشان داده و با جیرهبندی و قطع آب، ازدسترفتن سطوح قابلکشت و تخریب محیط زیست در حال افزایش است؛ اما درحالیکه سیاستگذاران ایرانی تمایل دارند علت بحران موجود را متوجه خشکسالی، تغییر اقلیم و تحریمهای بینالمللی کنند، آنچه مسلم است مشکلات عدیده آب در ایران ریشه در دههها برنامهریزی غیرجامع و کوتهبینانه دارد. مردم، متخصصان و رسانهها همواره از نشانههای بحران بزرگ آب میگویند بیآنکه بحثی جدی درباره علل و ریشههای آن شکل بگیرد؛ اما مسئله اساسی این است: ریشههای اصلی این بحران در کجاست؟
رشد و توزیع نامتوازن جمعیت
جمعیت ایران در قرن اخیر بهصورت درخور توجهی رشد کرده است؛ این جمعیت در دو دهه آخر قرن بیستم، درست بعد از انقلاب که مسبب تغییرات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… وسیعی بود، تقریبا دو برابر شد. در کنار رشد ناگهانی جمعیت، گسترش شهرنشینی و توزیع مکانی نامناسب جمعیت، مدیریت آب ایران را با چالش مواجه کرده است. جمعیت شهری ایران درحالحاضر در مقایسه با ۴۴ درصدِ سال ١٩٧٠ حدود ٧٠ درصد است. هشت شهر ایران جمعیت بیش از یک میلیون نفر دارند و جمعیت کلانشهر تهران از ١۴ میلیون نفر (١٨ درصد جمعیت کل کشور) تجاوز کرده است.
با وجود پیامدهای سیاست رشد جمعیت، دولت ایران تمایل و علاقه شدید خود را به افزایش نرخ ١,٣ رشد جمعیت نشان داده است. این علاقه ریشه در نگرانیها پیرامون ترکیب سنی جمعیت در آینده دارد؛ اما آنچه روشن است ایران منابع و زیرساختهای کافی و مناسب برای پاسخگویی به نیاز فزاینده آب را ندارد. بدون اصلاح مؤثر توزیع مکانی جمعیت و کاهش جدی مصرف آب، رشد جمعیت میتواند تأثیرات شدیدی داشته باشد.
کشاورزی ناکارآمد
به سبب اتکا به اقتصاد نفتمحور، ایران همیشه از یک سیستم کشاورزی بهشدت ناکارآمد، مبتنی بر آبیاری و مصرف بیشازحد از منابع محدود آب، رنج برده است؛ بخش کشاورزی بهتنهایی ٩٢ درصد آب این کشور را مصرف میکند. بعد از انقلاب دولت تلاش کرده با حمایت از این بخش به امنیت و خودکفایی غذایی و افزایش درآمدهای غیرنفتی دست یابد. با وجود این بهرهوری اقتصادی این بخش بهمیزان زیادی کاهش پیدا کرده است.
درحالحاضر، این بخش ٢٣ درصد از بازار کار را در اختیار دارد و ١٣ درصد از تولید ناخالص ملی را تأمین میکند. بدون برنامه جامعِ توانمندسازی کشاورزان و جوامع روستایی، اقدامات پوپولیستی سیاستگذاران ایرانی، مانند پرداخت یارانههای کلان در بخش آب و انرژی برای حمایت از کشاورزان و در جهت افزایش رفاه عمومی در این بخش، محکوم به شکست است. بهای کاملا ارزان آب هیچ انگیزهای برای افزایش بهرهوری تولید در این بخش ایجاد نکرده است، میانگین بازده آبیاری کمتر از ٣۵ درصد و کشاورزی دیم غیرمولد است.
مدیریت غلط، اصلیترین علت بحران آب ایران است؛ دو دلیل پیشین را هم میتوان به این سوءمدیریت هم در بخش آب و هم در سطح کلان نسبت داد؛ در واقع مدیریت غلط را میتوان علتالعلل بحران آب دانست. ایران تغییرات عمیق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در قرن اخیر از سر گذرانده است؛ انقلاب و فشارهای بینالمللی بر ایران، عطش توسعه و علاقه به اثبات استقلال به جهان را تقویت کرده است. ایرانیها در مقایسه با اغلب کشورهای درحالتوسعه در دستیابی به استقلال و اتکا به تجربیات داخلی در شرایط تحریمهای بزرگ غرب موفقتر بودهاند. بااینحال، توسعه سریع و احداث زیرساختهای عمده بدون درنظرگرفتن تأثیرات غیراقتصادی بلندمدت آن، منجر به بروز مشکلات حاد در بخش آب و محیط زیست شده که این موفقیتها را با تردید مواجه کرده است.
این درست است که تحریمهای شدید بینالمللی دسترسی ایران به تکنولوژیهای جدید را کُند کرده است؛ اما بحران آب بهدلیل دسترسینداشتن به فناوریهای نو یا تجربیات و تخصص فنی نیست، بلکه ایران از سیاستگذاری و راهحلپردازی غیرجامع از سوی متخصصان بادانشی که مستقل از هم عمل میکنند رنج میبرد.
یکی از مهمترین دلایل این فقدان، ساختار حکمرانی آب است که متشکل از سلسلهمراتب ناکارآمدی از ذینفعان و صاحبنفوذان در مدیریت منابع آب است. این ساختار براساس الگوی «مدیریت بحران» عمل میکند: در این الگو زمانی اقدام میشود که مشکل بهحدی پیش رفته باشد که بر سر راه توسعه بیشتر مانع ایجاد کند!
چه باید کرد؟
مشکلات آب در ایران بهقدری جدی و زیاد است که جای هیچگونه تردید درباره این واقعیت که ایران با بحران فزاینده آب دستبهگریبان است، باقی نمیگذارد. اقدام فوری برای حل مشکلات موجود آب در سطح کشور ضروری است. نشانههای امیدوارکنندهای وجود دارد که مدیران فعلی، امنیت آبی را بهعنوان اولویت ملی شناخته و در حال تلاش برای مقابله با مشکلات آشکار و حادتر مربوط به بخش آب هستند. با وجود این، تغییرات اساسی در نحوه مدیریت برای جلوگیری از شکلگیری مشکلات مشابه در آینده و تأمین پایدار و مطمئن منابع آب ضروری است. با توجه به تجربیات کشورهای غربی در طول و بعد از دوران اوج توسعه در قرن بیستم، ایران باید چند راهکار مهم زیر را برای پایاندادن به بحران فعلی آب خود به کار بندد:
– بازنگری جدی در سیاستهای رشد و توزیع جغرافیایی جمعیت و سرمایهگذاری جدی در بخش صنعت با لحاظکردن محدودیتهای آبی و اثرات زیستمحیطی منطقهای و فرامنطقهای
– مرفهسازی کشاورزان و جوامع روستایی با دادن امتیازات بیشتر و سرمایهگذاری در بخش کشاورزی با هدف افزایش بهرهوری اقتصادی بخش کشاورزی از طریق مدرنیزهکردن، صنعتیکردن و اقتصادیکردن این بخش
– بازبینی الگوهای کشت در سراسر کشور با درنظرگرفتن امنیت غذایی ملی و براساس میزان دسترسی به منابع منطقهای و بهرهوری اقتصاد
– افزایش قیمت حاملهای انرژی و آب در بلندمدت همراه با اعطای مشوقهای اقتصادی برای جلوگیری از صدمات اقتصادی و معیشتی بر کشاورزان در کوتاهمدت
– ایجاد سازمانهای تعاونی مدیریت کشاورزی در هر منطقه و افزایش مشارکت کشاورزان و ظرفیتهای جمعی در مدیریت آب و کشاورزی
– ایجاد بازار آب و کنترل حقابهها
– ایجاد حساب پسانداز آب برای محیط زیست در جهت حفظ و احیای اکوسیستمها از طریق خرید آب از مزارع کمبازده
– تغییر وضعیت از مدیریت بحران (انفعالی) به مدیریت پیشگیرانه (فعال)
– اصلاح ساختار حکمرانی آب و تقویت سازمان محیط زیست